امام مهربانـم سلام
زمستان تقريبا چمدانش را جمع و جور کرده.
و بهـار براي آمدن عجله دارد
آنقدر زياد که همه مان را به تکاپو واداشته.!
همه نگرانيـم بيايـد و هنوز خانه هايمان خوب آب و جارو نشده باشد
بيايـد و باز گوشه اي گردوغبار به چشم بخورد.
در تکاپويِ شيرينِ آمدنِ بهار دلم براي شما حسابے گرفت
نميدانم دقيقا چند بهار مي گذرد که منتظرت نبوده ايم؟
چند بهار مي گذرد که خانه ي دلمان را به نيتِ آمدنت نتکانده ايم؟
شرم ميکنم بگويم چندمين بهار است که فکرِ خريدن لباس نو بيشتر بوديم
تا تکاندن دلمان از غبارِ گناه.
خودت دعا کن سربه راه شويـم
سربه راهِ آمدنت.
درباره این سایت